رئیس سازمان ملی کارآفرینی با اشاره به یک پژوهش انجام شده روی آثار تحریمها در مقاطع مختلف دهه ۱۳۹۰، نشان داد که در مقطع برجام و دستیابی به توافق هستهای، شاخصهای مختلف اقتصادی بهبود قابل توجهی را تجربه کردند. پیش از نقض توافق برجام توسط دولت آمریکا، نرخ تورم سالانه توانست از بالای ۲۰ درصد به نرخهای تکرقمی برسد. او برای نتیجه مذاکرات سه سناریوی مختلف متصور شد. سناریوی نخست، یک توافق جامع و برچیدن نظام تحریمها است. سناریوی دوم، به طول انجامیدن روند مذاکرات است. سناریوی سوم نیز به بنبست رسیدن مذاکرات است که میتواند سطح تنشها را بین ایران و غرب بالاتر ببرد.
سلاحورزی با تاکید بر پیچیدگیهای سیاسی مذاکرات پیشرو افزود: «واقعیت این است که در دو طرف مذاکره، خواستهها و توقعاتی وجود دارد که دست پیدا کردن به یک توافق کامل و جامع را قدری دشوار میکند. یعنی رسیدن به این توافق مستلزم این است که یکی از طرفین کاملا از خواستههای اساسی و استراتژیکش کوتاه بیاید. بنابراین من کمی بدبین هستم که این مذاکرات، دستکم در کوتاهمدت و میانمدت، به برچیدن کامل تحریمها منجر شود.
در ادامه، سعید اسلامیبیدگلی، دبیرکل کانون نهادهای سرمایهگذاری در ابتدا توسعه بدون تجارت را امکانناپذیر دانست. به بیان دیگر یکی از علل اصلی توسعهنیافتگی ایران این است که ما خودمان را از نظام تجارت جهان جدا کردهایم. در نتیجه لازم است که نقش ایران در زنجیره تامین جهانی پررنگتر شود. علاوه بر این، اسلامی بیدگلی تاکید کرد که هر توافقی که پیوست اقتصادی نداشته باشد توافق ناپایداری نخواهد بود. یعنی اگر پیوست اقتصادی در این توافق گنجانده نشود، شانس توافق پایدار بسیار اندک است. اسلامیبیدگلی گفت: «یکی از علل شکست برجام را در این میدانم که طی این توافق، منافع اقتصادی خاصی برای آمریکا تعریف نشده بود.» او با اشاره به بازارهای نوسانی روزهای اخیر گفت: «اساسا پیشبینی در این روزها کار غیرممکنی است. ما شنبه امیدواریم. یکشنبه ناامیدیم. بنابراین پیشبینیهای بازار هر روز به توییتها، دیدگاهها و نامهنگاریهای مقامات درگیر مذاکره وابسته است.»
اسلامیبیدگلی در ادامه گفت: «از طرفی موضوع توافقات ایران را نمیتوان جدا از رقابت ژئوپلیتیک میان آمریکا و چین و نیز تحولات آینده سیاسی در داخل کشور تحلیل کرد. بهنظر میرسد تصمیمگیریهای داخلی، حتی در حد خروج افرادی مانند محمدجواد ظریف از روند مذاکرات، در چارچوبی بزرگتر و در امتداد طراحیهای سیاسی داخلی صورت میگیرد. همزمان، در سطح جهانی، موقعیت ایران در پازل پیچیده رقابت چین و آمریکا معنا پیدا میکند؛ پازلی که در آن نقش چین بهدلیل رشد فزاینده اقتصادی و نظامیاش پررنگ شده، در عین حال، اقتصاد اروپا در حال افول است و روسیه نیز از قدرت نظامی-سیاسی بدون پشتوانه اقتصادی بهره میبرد. بنابراین آینده ایران در این معادله چندلایه تعیین خواهد شد و درک این واقعیت ضروری است که بازگشت ایران به نظم اقتصادی بینالمللی با چالشهای متعددی روبهرو است.»
او تصریح کرد: «طولانی شدن مساله تحریمها و مذاکرات، موجب سازگاری بازیگران مختلف اقتصادی و سیاسی با شرایط جدید شده است؛ این در حالی است که برخی کشورها مانند کرهجنوبی زیرساختهای خود را با نفت عربی منطبق کردهاند و چین نیز هرچند خرید نفت ایران را با تخفیف ادامه داده، الزاما خواهان بازگشت کامل ایران به بازار جهانی نیست. در این وضعیت، سه مشکل اساسی مطرح میشود: نخست، ضعف در توان حل مساله در حوزه سیاستگذاری اقتصادی است؛ چراکه طی چهار دهه گذشته حتی مسائل بزرگ مانند آلودگی، ترافیک، تورم، بحران انرژی و محیطزیست نیز بهدرستی حلوفصل نشدهاند. دوم، پیچیده بودن واکنش کشورها و بازیگران خارجی که از تحریمها سود بردهاند و سوم، شکلگیری منافع ساختاری در سطوح داخلی و بینالمللی از وضعیت تحریم که تغییر آن بسیار دشوار است.» به گفته اسلامیبیدگلی، حتی اگر توافقی در آینده حاصل شود و ایران به بازار جهانی بازگردد، نباید انتظار داشت که مسائلی چون تورم، کسری بودجه، ناترازیهای مالی و انرژی یا ضعف زیرساختها به سرعت برطرف شوند. ساختار تصمیمگیری اقتصادی کشور از ظرفیت حل مساله سیستماتیک برخوردار نیست و اگر تغییری در رویکرد راهبردی اقتصاد صورت نگیرد، چشمانداز حل پایدار مسائل همچنان مبهم باقی میماند.
در این شرایط، برای رسیدن به توافقی پایدار، سه شرط ضروری است: نخست، تامین منافع داخلی ایران در پیوست اقتصادی توافق؛ دوم، تعریف منافع روشن برای آمریکا، بهویژه برای جلوگیری از تکرار تجربه خروج ترامپ از برجام و سوم، طراحی پازل جدید توافق بهگونهای که نقش ذینفعان تحریم در تصمیمگیری محدود شود. چراکه این گروهها چه در داخل کشور و چه در سطح جهانی، از وضعیت فعلی سود میبرند و در برابر تغییر مقاومت خواهند کرد.
از منظر بازارهای مالی، اگرچه کاهش ریسک سیاسی و احتمال توافق میتواند موجی از خوشبینی را در بورس ایجاد کند، اما این حرکت بیش از آنکه بر پایه واقعیتهای اقتصادی تاثیر بگذارند، از فضای روانی و انتظارات افراد نشات میگیرد. بهویژه آنکه چالشهایی نظیر بحران انرژی، ناترازی بودجه و دخالتهای مخرب سیاستگذار در نظام ارزی کشور هنوز پابرجاست. در سالهای گذشته با وجود افزایش نرخ ارز، صادرات و سودآوری، شرکتهای بورسی رشد محسوسی نداشتهاند؛ زیرا بخشی از آن به دلیل سیاستهای سختگیرانه ارزی و پیمانسپاری بوده است.
بنابراین باید نسبت به پایداری روندهای صعودی در بازار سرمایه احتیاط داشت. از نظر سعید اسلامیبیدگلی، نگرانی اصلی این است که در صورت دستیابی به توافق، همان سیاستهای ناکارآمد گذشته مجددا اجرا شوند؛ سیاستهایی مانند سرکوب مصنوعی نرخ ارز که بهجای حل ریشهای مسائل، تنها به تعویق بحرانها میانجامد. در چنین شرایطی، حتی توافقی موفق نیز نمیتواند تضمینکننده اصلاحات اقتصادی پایدار در ایران باشد. این همه نشان میدهد که توافق تنها بخشی از راه است و گرههای اصلی، در ساختارها و فرآیندهای تصمیمگیری داخلی باقی میمانند./ دنیای اقتصاد